هوای خوش شکوفایی

متن مرتبط با «آنکه می رود» در سایت هوای خوش شکوفایی نوشته شده است

امید مرموز!

  • . عاشق امیدهای مرموزم. صبح خفته‌ای. دریای بی‌نشانی. غوغای دوری. گنج‌ در ویرانه‌ای. بهاری در راه. لاله‌ای چنبره‌ زده در خاکی تیره... ::راست در صُلبِ غولِ ظلمت و یأسنطفه‌ای از امیدِ مرموزی‌ست خفته در ز, ...ادامه مطلب

  • دوستان قدیمی

  •  .این بخش از «زمین انسانها» نوشتهٔ اگزوپری چقدر راوی حال اینروزهای من است. همین روزها که به شهلا گفتم دلم رفیق قدیمی میخواهد. از آنها که در فیلمها می‌بینم! از آنها که دغدغه‌ام را داشته باشد که سرش گرم, ...ادامه مطلب

  • قرار نیست که با شعر قهقهه بزنیم / پیام‌ توست که می‌گفت شاد و زیبا طنز

  • . شاعر عزیز و نجیب و طنازمان، ابوالفضل زرویی نصرآباد درگذشت...او که کیومرث صابری فومنی در سال ۷۱ در موردش گفته بود:‌ یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند.ح, ...ادامه مطلب

  • دیدار شد میسر...

  •   درین عالم کاری ندارم الّا دیدار شمس تبریزی.تو گویی این جمله را مادر شهید #حسن_جنگجو بر زبان آورده... + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ساعت   توسط مینا  |  ,دیدار ...ادامه مطلب

  • تضمین

  • . «کشتی مساز نوح، که طوفانِ آتش است» آنسان که سوختْ چاره‌ی بَرد و سلام هم! مینا این‌روزها چه به یادم می‌آید آقاجان که می‌گفتی: دنیا آتش گرفته، می‌سوزد... :: مصرع تضمین شده از عُرفی شیرازی است + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۶/۲۶ساعت   توسط مینا  |  ,تضمین ...ادامه مطلب

  • دیدار شد میسر...

  •   درین عالم کاری ندارم الّا دیدار شمس تبریزی.تو گویی این جمله را مادر شهید #حسن_جنگجو بر زبان آورده... + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ساعت &nbsp توسط مینا  |  ,دیدار,میسر ...ادامه مطلب

  • امید

  • این بخش از فیلم ‏‎The Shawshank Redemption را بسیار دوست دارم. راستش بیست سال پیش اولین بار که نوار کاستی از موتزارت گوش دادم همین حس عجیب را داشتم. حسی شگفت‌انگیز از امید و رهایی... اندی دوفرین (تیم رابینز) - یه چیزی در درون آدمهاست که نمیتونن ازت بگیرن، مال خودته... امید! اینجا ببینید   + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۵/۲۳ساعت   توسط مینا  |  ,امید ...ادامه مطلب

  • شاملو جانا! سخن از زبان ما می‌گویی

  • درین پست بیشتر سخنان آخر شاملو مد نظر من است. چون برخورد من با هیچ چیز برخورد با چیزی مقدس نیست. هرچیزی را تقدیس ببخشی نمیتوانی نقدش کنی: . «من زبان فارسی را عاشقانه دوست می‌دارم و برخوردم با آن، برخورد با چیزی مقدس است. شاید به همین دلیل است که این اواخر کمتر می‌نویسم، زیرا معتقدم که در این معبد ق, ...ادامه مطلب

  • میان وعده‌ی انتخاباتی!

  • . حرفهایت را بخوابان لبهایت را خاموش کن امشب فقط برای بوسیدنت آمده‌ام! . مینا/92 , ...ادامه مطلب

  • تو کوه‌ها دارن گل، گل، گل، آفتابو می‌کارن

  •   توی سینه‌ش، جان، جان، جان ... . ترانه‌ی آفتابکاران جنگل / شعر از : سعید سلطان‌پور بشنوید + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۲/۲۶ساعت &nbsp توسط مینا  |  , ...ادامه مطلب

  • برای تویی که نمی‌شناختم

  • نشانده روبه روی تو، تمامِ اشتیاق رابخوان ز چشم حسرتم دوباره اتفاق را هزارباره میزنم به راهِ دیده آبهاکه یک گذر کنی مگر نگاهِ استراق را به بازی‌ام گرفته‌‌ آن قمارباز ِ سرنوشتببازْ مُشتِ بازتر، تمام جفت و تاق را چه غارتی!... که می‌برد تمام خوانِ جان منبه ترکتازی‌ات بگو که زین کند بُراق را شکوه موی و خ, ...ادامه مطلب

  • تو نمی‌میری

  • . تو نمی‌میری؛ همچون پرچمی که سربازان بسیاری در آن شلیک کرده باشند هرشب به هنگام باد ماه را از خود عبور می‌دهی در تو سر گوزنی را دیدم که هنوز شاخ‌هایش به سمت کوهستان کج بود چشمه‌ای که پرندگان زیادی را شیر می‌داد چطور می‌تواند مرگ از تو تنها گودالی را پر کند؟ . غلامرضا بروسان . یادشان به خیر   ,تو نمیمیری ...ادامه مطلب

  • صداهایی در خانه نمیشوند؟

  •   کسی را مدتیست دورادور در اینستاگرام میشناسی و او تو را نمیشناسد. و چندباری اتفاقی اینور و آنور دیدی‌اش، حالا امروز عصر فهمیده‌ای در خانه‌ی پدری تو ساکن است! در خانه‌ای که تو چهل و چند سال در آن نفس کشیده‌ای دارد نفس میکشد. دلم میخواهد بروم و ازو سوالاتی بکنم. اینکه: هنوز هم یاکریم‌ها میآیند و روی حباب چراغ حیاط لانه می‌کنند؟ هنوز آن میخ طویله و طناب بریده با هزار گره به دیوار حیاط است؟ هنوز هم گربه‌ها در پشت‌بام آشپزخانه بچه میزایند؟ زنگ درِ خانه که با هر فشار آهنگش عوض می‌شد هنوز رو به راه است؟ هیچ از آن پنجره‌ی پاگرد سرک می‌کشند؟ هنوز ظهرها آفتاب تا ته اتاق رو به بهارخواب سینه‌خیز می‌رود؟... اصلا ... اینکه صداهایی در خانه نمی‌شوند؟! صدای خنده و هیجان دخترکی که از پله‌ها مثل فشنگ پایین می‌دود و میرود در آشپزخانه و قایم میشود؟, ...ادامه مطلب

  • میم‌

  •   بعد از سالها امروز دوباره فیلم «درخت گلابی» مهرجویی رو نگاه کردم... و میم و محمود و اون باغ. . محمود - دوازده سال دارم و دوازده هزار بار بیش از وسعت قلب و روح کوچکم عاشقم، گیجم، خوابم، خشکم، دست و پا چلفتی و مغشوش و مبهوتم. خودم نیستم، خود همیشگی‌ام، الکی می‌خندم، از آن خنده‌های شل و بی‌مایه و خنکی که دل آدم بزرگها را آشوب میکند. زشت و دراز و لقلقی‌ام... خوش‌بختِ خوش‌بختم :: و این جمله‌ی آخر رو چقدر خوب می‌فهمم. خوشبختی روزهای دوازده سالگی رو... و فکر میکنم چرا تابحال داستان کوتاه درخت گلابی گل ترقی رو نخوندم . در صحنه‌ای، میم‌چه در حال شعر گفتن: اگر ی,میم مثل مادر,میم تیم,میم مثل مادر آهنگ,میم مارکت,میم مثل مادر فیلم کامل,مریم رسولی,میم دارو,میم مثل مریم,میم مثل مادر دانلود,میم مثل مرد ...ادامه مطلب

  • آن‌که می‌رود

  • . جمعه‌ی گذشته با شهلا رفتیم بهشت زهرا. قرار داشتیم بعد از زیارت مزار مادر و پدر و فرهاد به قطعه‌ی هنرمندان سری بزنیم. از کنار قطعه‌ی شهدا که رد شدیم بیاد آوردم روزهایی را که از قطعه‌ی شهدا تا مزار خاله پیاده میرفتم و تمام! همان روزهای خوب که پدر و مادر و فرهاد زنده بودند. . قطعه‌ی هنرمندان را با پرس و جو یافتیم و چه شلوغ بود و چه سنگ‌مزارها خاک‌آلود (البته به جز مزار فردین و مزار پاشایی) و به ندرت تمیز بودند. حسرت خوردم که اگر این همه که اینجا هستند و مدام می‌چرخند هر کدام آبی به سنگی بریزند به چشم برهم زدنی همه تمیز میشوند و کاش این به فکر زايران آنجا,آنکه می رود,آنکه میرود فقط میرود ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها