.
زاویهی نگاه عارفانه در روایت واقعهی جانسوز عاشورا را از دیگر گوشههایش دوستتر دارم. در استقراء امروز در تلگرام به این مطلب محمدرضا ترکی در کانال «فصل فاصله»اش رسیدم. چند سالی پیشتر در جلسهی یک فنجان، ساعد باقری گرامی از عمّان اشعاری پرشور خواند که هنوز در جان من است. کتابی نیز از اشعار عمان دارم که باید پیدایش کنم.
...
پس جمال خویش در آیینه دید
روی زیبا دید و عشق آمد پدید
مدّتی آن عشق بینام و نشان
بُد معلّق در فضای بیکران
دلنشینِ خویش مأوایی نداشت
تا در او منزل کند جایی نداشت…
باز ساقی گفت تا چند انتظار؟!
ای حریف لاابالی سر برآر
ای قدحپیما درآ، هویی بزن
گوی چوگانت سرم، گویی بزن
چون به موقع ساقیش درخواست کرد
پیر میخواران ز جا قد راست کرد
زینتافزای بساط نشأتین
سرور و سرخیل مخموران، حسین
گفت آن کس را که میجویی منم
بادهخواری را که میگویی منم
شرطهایش را یکایک گوش کرد
ساغر می را تمامی نوش کرد
باز گفت: از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست یک ساغر بیار!…»
...
برچسب : نویسنده : ishekoofaeee بازدید : 29