دو سه سال پیش در اراک، در یک گروه دوازده سیزده نفره «مافیا» یا همین گرگبازی را بازی کردم. راستش حوصلهٔ کلکل کردنهای جدیاش را نداشتم. خندهام میگرفت. مگر میشود شوخیشوخی جدی بود؟
.
شاید چکیدهی فیلم گرگبازی همین جمله در وبلاگ نماوا باشد که: شهروندان به حامی خود حمله میکنند و گرگها در میان شهروندان جولان میدهند!
بعد از مدتها در سالن سینما سکوت طولانی را شاهد بودم. و البته که خوشبختانه صدای کودکی یا خشخش پاکتی هول و حیرت از سرمان نپراند.
فیلمی که مدتها بود منتظرش بودم، دوستش داشتم. خصوصا علی مصفایش را. سالهاست مصفا را رصد میکنم. بعد از نقش داداشی در فیلم پری. مدام بهتر و بهتر دیدمش. خصوصاً درین اواخر. در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» در فیلم «خوک»
نماوابلاگ دربارهٔ او نوشته است:
دکتر، از آن دسته کاراکترهایی است که معلوم نیست از کجا آمدهاند و انگیزهشان چیست، فقط میدانیم که از سوختن دنیا لذت میبرند...
هوای خوش شکوفایی...
برچسب : نویسنده : ishekoofaeee بازدید : 39