«آنچه هملت میداند و میخواهد بداند او را از دنیای خود دور میکند. او نمیتواند با محیط خود سازگار شود. پس نقش آدمی خُل و دیوانه را پیشه میکند. در این جهانِ دروغین، دیوانگی؛ ماسکی است که به وی امکان میدهد به هر آنچه میاندیشد بیندیشد و از ریاکاری بپرهیزد و به کسی که محترم نمیشمارد، احترام نگذارد. در سایهی طنز است که میتواند صداقت خود را حفظ کند»
نمایشنامهی هملت شاهزاده دانمارک. ترجمهی بهآذین. چاپ ۱۳۶۰
.
با خواندن این پاراگراف در این کتاب بار دیگر دیوانگان و شوریدگان و گستاخانِ درگاه و مجانینِ عُقلا را به یاد آوردم در الهینامه عطار